دستهبندی: کتاب ادبی
برچسبها :
کتابفروشی و انتشارات هسیره
بارها در طول شب از جا پریده بودم بی آنکه بدانم وزش کدام باد خوابم را آشفته کرده بود . دست هایم را نومیدانه در هم گره می کردم و من من کنان گفتم . خدایا خدایا باید مرد شویشی سینه ام را می فشرد . در منگی بیداری ضرورت مرگ دهشتناک تر به نظرم می رسید به سختی دوباره به خواب می رفتم . خواب از بس شبیه مرگ بود نگرانم میکرد . اگر تا ابد می خوابیدم چه ؟ اگر چشم هایم را می بستم و دیگر بازشان نمی کردم چه ؟ زولا شهرتش را مرهون مجموعه ی رمان های روگن ماکار است . با این حال تجربیاتی ناب در نوشتن داستان کوتاه دارد داستان هایی با موضوعات مختلف که زیر سایه ی سنگین رمان های ناتورالیستی اش مغفول مانده و کمتر خوانده شده اند . . داستان هایی با مضمون های محبوب زولا . مرگ تقدیر و جبر محیط . زولا